دوا همانجاست
![محبوب کن - فیس نما](http://facenama.com/images/like1.png)
دلم با دلت یکی می شود اگر تو به پایم بمانی
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
* سه تا "خ" را فراموش نکن :
خدا ... خوبی ... خنده ...
* برای سه تا " و " ارزش قائل باش :
وقت ... وفاداری ... وجدان ...
* تو زندگی عاشق سه تا " ص " باشد :
صداقت ... صلح ... صمیمیت ...
* سه تا " الف " را در زندگی از دست نده :
امید ... اصالت ... ادب ...
* سه تا " ش " تو زندگی خیلی تأثیر داره :
شکر خدا ... شجاعت ... شهامت
* آرزوی من برای شما سه تا " س " :
سعادت ... سلامتی ... سربلندی
سلام عزیزان
سلام هموطنان ایران عزیزمان
سلام بر همه هموطنانی که امشب منت بر دل و دیده ما گذاشتید
آمده اید که صدای هنرمند خوش صدا و مردمی و ورزشکار خودتان را
بعد از سالها دوری در این دیار غربت از نزدیک بشنوید
و با احساس خواننده محبوبتان جواد یساری غبار غمی از دل های عاشقاتان بزدایید
امشب می خواهد با صدای خسته اش باز هم برایتان بخواند و شب زیبای شما را چراغانی کند
فضای کوچک میزبان امشب ما را به قلب بزرگ عاشقتان ببخشید
متشکرم
تو مثل طلوع خورشید گاهی سرخی گاهی زردی
تو مثل دوا می مونی که واسه شفای دردی
تو مثل هوا می مونی تو خودت زندگی هستی
به شراب سرخ نابی که من داده ای مستی
واسه مهربونی تو الهی که من بمیرم
توی لحظه های آخر دستای تو رو من بگیرم
الهی الهی الهی الهی من بمیرم
بمیرم که شاید بیایی دستات و بگیرم
برای دانلود روی تصویر زیر کلیک کنید
دو رفیق
دو رفیق در راهی گذر می کردند تا این که به محله کثیف و بدنام شهر رسیدند.
یکی از آن ها اصرار زیادی داشت که شب در آن محل به عیش و عشرت بگذراند ،
اما آن دیگری با وی مخالفت شدیدی کرد و از او خواست که از نیت اش دست بکشد.
متاسفانه نصایحش کارگر نشد و به ناچار دوستش را ترک گفته و با خشم و رنجش
فراوانی از آن جا دور شد. فکربه عمل زشت رفیقش او را بدجوری آشفته خاطر کرده
بود، بنابراین تصمیم گرفت که به معبدی رفته و به سبب اجتناب از گناهی که
مرتکب نشده بود. تشکر کند و کمی کتاب مقدس بخواند.اما وقتی به معبد داخل شد،
اصلا نتوانست از فکر رفیقش رها شود و دائم عمل درستی که خود انجام داده بود
را با کار زشت رفیقش مقایسه می کرد و او را در ذهنش مورد شماتت قرار می داد.
از طرفی آن رفیق خطاکار که به سمت یکی از آن اماکن پست گام بر می داشت،
عمل زشت خود را با تقوی و پرهیزکاری رفیقش مقایسه می کرد و به شدت
در خود احساس حقارت می کرد. در همین زمان زمین لرزه سختی به وقوع
پیوست و همه چیز و همه کس را به کام زمین فرو برد .
بلافاصله ماموران بهشت و جهنم مشغول کار خود شدند، چرا که
سرشان بسیار شلوغ بود. رفیق اول که در منطقه پست شهر جان داده بود توسط
کارکنان بهشت از زیر آوار در آورده شد و با احترام خاصی به سمت بهشت
هدایت شد. او ناگهان از دور دید که دوست پرهیزگارش
در میان ماموران جهنم اسیر و کشان کشان به سمت جهنم برده می شود.
بلافاصله سوال کرد که :
" بایستی اشتباهی رخ داده باشد . "
چرا که دوستش را لایق بهشت می دانست ؛ اما فرشته ای به او پاسخ داد :
" هیچ اشتباهی رخ نداده ! ما فقط دستورات را اجرا می کنیم. "
اما او هم چنان بر سوال خود اصرار می کرد و از مامور بهشت می خواست
که برایش توضیح دهد. مامور پاسخ داد : " در لحظه وقوع زلزله هیچ گناهی
از سوی تو رخ نداده بود، اما فکر تو دائم پیش زهد و تقوی
دوستت و معبدی که او در آن مشغول دعا بودمی چرخید ...و اما
ذهن رفیقت با تحقیر تو و امثال تو، مدام حول و حوش این فکر بود که
چگونه دیگران می توانند به راحتی گناه کنند و راه خطا بپیمایند "
و ادامه داد :
" تحقیر و خرد شماری دیگران و خود را برتر دانستن،
کلید دروازه جهنم برای دوستت شد "
خواستم ازت جدا شم سرد و بی اعتنا شم
اما فریبم دادی تا که به پات فدا شم
منو جادو کردی دستمو رو کردی
وای منو جادو کردی دستمو رو کردی
وقتی که می گریم زیر لب می خندی
با یکی دو بوسه لبمو می بندی
وقتی که می گریم زیر لب می خندی
با یکی دو بوسه لبمو می بندی
منو جادو کردی دستمو رو کردی
وای منو جادو کردی دستمو رو کردی
با غضب نگام نکن هستیمو تباه نکن
با دروغ بوسه هات هی منو سیاه نکن
با غضب نگام نکن هستیمو تباه نکن
با دروغ بوسه هات هی منو سیاه نکن
منو جادو کردی دستمو رو کردی
وای منو جادو کردی دستمو رو کردی
برای دانلود روی لینک زیر کلیک کنید
چه رسم جالبی است !!!
محبتت را میگذارند پای احتیاجت
صداقتت را میگذارند پای سادگیت
سکوتت را میگذارند پای نفهمیت
نگرانیت را میگذارند پای تنهاییت
و وفاداریت را پای بی کسیت
و
آنقدر تکرار میکنند
که خودت باورت میشود
که تنهایی و بیکس و محتاج...!
همیشه جایی برو که تحویلت میگیرن ،
نه جایی که دعوتت میکنن،
چون گاهی اوقات این دعوت بر سر
اجبار است نه بر حسب علاقه
انسان ها شبیه هم عمر نمی کنند
یکی زندگی می کند
یکی تحمل
انسان ها شبیه هم تحمل نمی کنند
یکی تاب می آورد
یکی می شکند
انسان ها شبیه هم نمی شکنند
یکی از وسط دو نیم می شود
دیگری تکه تکه
تکه ها شبیه هم نیستند
تکه ای یک قرن عمر می کند
تکه ای یک روز ...
"رام" باش،
ولی "شیرِ رام" باش!
"موشِ رام" که باشی،
هر وقت هر کس میل مبارکَش
بکشد، له ات می کند!!!
"شیرِ رام" که باشی،
همه حواسشان هست...
صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
عارف لرستانی که بیشتر به عنوان بازیگر طنز مجموعههای تلویزیونی شناخته میشود،
صبح 26 فروردین 96 در سن ۴۶ سالگی بر اثر حمله قلبی درگذشت.
به گزارش«دیارباران»،عارف لرستانی متولد ۱۵ بهمن ۱۳۵۰ در کرمانشاه، بازیگر تئاتر و تلویزیون بود
که با مجموعه جنگ ۷۷ به کارگردانی مهران مدیری پا به عرصه بازیگری گذاشت و
پس از آن در چندین مجموعه دیگر از جمله قهوه تلخ با او همکاری کرد.
فوت لرستانی به قدری ناگهانی و غیر منتظره بود که بلافاصله هنرمندان و
چهره های مطرح کشور اینستاگرام هایشان به آن واکنش نشان دادند.
پرویز پرستویی: متاسفانه با آغاز سال نود و شش
همکار عزیزمان عارف لرستانی ،ازبازیگران خوب طنز کشورمان هم به دلیل سکته قلبی به دیار باقی شتافت
درگذشت ایشان را به خانواده محترمش وجامعه هنری تسلیت عرض میکنم.
روحش شاد ویادش گرامی
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کنید یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
در آن صبح سترون سرد پاییزی
نیستان سوخت، دستان سوخت
هم این خونیاگر آیین مستان سوخت
بنال ای قمری کوکو زن افسانه های دور
بنال ای بی نوا تنبور
تو ای از جفت هم پرواز خود تا جاودان محجور
بنال ای بینوا تنبور
به سوگ زیر و بم غم ناله های
مطربی پرشور، بنال ای بینوا تنبور
به سوگ بی قراری های آن شیدای شهر آشوب
به سوگ آخرین شیدایی شهر غریب عشق
ببار ای بی قرار ای بی نشان تنبور
ببار ای بی قرار ای بی نشان تنبور
بنال ای بینوا تنبور
» ترانه سرا ( نیما باربد )
ﺑﯿﺒﯿﻦ! ﺍﮔﻪ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻢ ﺑﯿﻨﺎ ﺑﺸﻦ ﺑﺎﺯﻡ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻧﺎﺑﯿﻨﺎ ﻣﯿﻤﻮﻧﻦ،
ﯾﮑﯽ ﺗﻮ ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﯽ ﭼﻘﺪ ﺩﻭﺳِﺖ ﺩﺍﺭﻡ،
ﯾﮑﯽ ﺍﻡ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺳَﻮﺍﯼِ ﺗﻮ ﮐﺲ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺒﯿﻨﻢ .
ﺍﻓﺘﺎﺩ؟؟