من چون تویی را دارم
خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم
که تو در عرش کبریایی خود نداری
من چون تویی را دارم
وتو چون خود نداری
دلم با دلت یکی می شود اگر تو به پایم بمانی
صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
خدایا من در کلبه حقیرانه خود کسی را دارم
که تو در عرش کبریایی خود نداری
من چون تویی را دارم
وتو چون خود نداری
تن زنده والا به ورزندگی است
که ورزندگی مایه ی زندگی است
به ورزش گرای و سرافراز باش
که فرجام سستی سرافکندگی است
ز ورزش میاسای و کوشنده باش
که بنیاد گیتی به کوشندگی است
شعر :ملک الشعرای بهار
گل مریم
گل مریم سر راه تو پر پر کردم
ندانستم قسم های تو باور کردم
به یادم به یادم آمد آن شب در سکوت صحرا
تو بودی و من و مهتاب و عطر گل ها
رها بود زه غم ها دل من
رفتی و شد فنا آن رویا
در دلم شد بی تو هنگامه برپا
درانتظارت عمرم هدر شد
نفرین براین دنیا
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور دیگر
جوری که هیچ کس صدایت نکرده باشد
یک طور که هیچ کس را صدا نکرده باشم
دلم می خواهد نامت را صدا کنم
یک طور که دلت قرص شود که من هستم
یک طور که دلم قرص شود که با بودن من ، تو هم هستی
از صدای گذر آب چنان می فهمم
تندتر از آب روان عمر گران می گذرد
زندگی را نفسی ست ازرش غم خوردن نیست
آنقدر بخند تا که ندانی غم چیست
هر قدر ناز کنی ناز کنی
باز تو دلدار منی
هر قدر عشوه کنی غمزه کنی
باز گل بی خار منی
حالا دیگه مال منی
دیگه و دیگه و بازم دیگه
عشق منی
مال منی و عشق منی و جان منی و روح منی
شیشه بابا رو نشکنی
بابا کرم بابا کرم آخ بابا کرم وای بابا کرم
دوست دارم
دوستم داری دوسم داریو دوست دارمو دوسم داریو دوست دارم
چه کنم چکار کنم تو منو نشناختی
تو ببین به کی به چی عشث منو باختی
برو که بی حقیقتی
تو قلبم جات نیست
اینقدر از تو دور شدم
که دیگه پیدا نیست
تو رفیق نارفیق چه بد شدی ای وای
خونه آتیش زدن و بلد شدی ای وای
برو که بی حقیقتی
تو قلبم جات نیست
اینقدر از تو دور شدم
که دیگه پیدا نیست
هوای تازه تر می خواهم
عاشق اون بنفشه هام
بنفشه های شهرمون
خسته از این اسارتم
دنبال اون ستاره هام
ستاره های مهربون
چه کنم تو باغچه ها بنفشه نیست ناز نیست
تو نگاه نرگس ها شراب شیراز نیست
برو که بی حقیقتی
تو قلبم جات نیست
اینقدر از تو دور شدم
که دیگه پیدا نیست
دنیا را بد ساخته اند
کسی را که دوست داری . تو را دوست نمی دارد
کسی که تورا دوست دارد . تو دوستش نمی داری
اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد
به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند
و این رنج است
وفاداری یک زن زمانی معلوم می شود
که مردش هیچ نداشته باشد
وفادری یک مرد زمانی معلوم می شود
که همه چیز داشته باشد
هر قدر ناز کنی ناز کنی
باز تو دلدار منی هر قدر عشوه کنی
عشوه کنی نوگل بی خار منی
حالا دیگه، جان منی یار منی و عشق منی
دیگه و دیگه و دیگه و دیگه مال منی
قلب منی و روح منی شیشه ی بابا رو نشکنی
نمی شکنم و نمی شکنم
ای دریغا که ندانسته گرفتار شدم
اول عشق و خوشی، نزد تو من خوار شدم
بابا کرم، بابا کرم دوسم داری و دوست دارم
هر قدر ناز کنی ناز کنی
باز تو دلدار منیهر چقدر عشوه کنی و غمزه کنی
نوگل بی خار منی هر قدر چک بکشی و سفته بدی
باز بدهکار منی حالا دیگه جان منی
بابا جیزه جیزه جیزززه
مگه نمی بینی میگه دست نزن جیزه
کی بلد بشکن بزنه
من من من من
کی بلده چشمک بزنه
من من من من
نمی تونه خوب قرش بده
قرش بده و فرش بده
واااای بیا
مخور غم گذشته
گذشته ها گذشته
هرگز به غصه خوردن
گذشته برنگشته
به فکر آينده باش
دلشاد و سر زنده باش
به انتظار طلعت خورشيد تابنده باش
عمر کمه صفا کن
رنج و غمو رها کن
اگه نباشه دريا
به قطره اکتفا کن
عمر کمه صفا کن
گذشته رو رها کن
اگه نباشه دريا
به قطره اکتفا کن
به قطره اکتفا کن
قسمت تو همين بوده
که بر سرت گذشته
نکن گلايه از فلک
اين کار سرنوشته
عمر کمه صفا کن
رنج و غمو رها کن
اگه نباشه دريا
به قطره اکتفا کن
زندگي شاد است ,غمگينش مکن
با غمه بيهوده تو سنگينش مکن
قلبه چون آيينه ات را صاف کن
با دو رنگيها تو رنگينش مکن
عمر گران مي گذرد
خواهي نخواهي
سعي بر آن کن نرود رو به تباهي
مطلب دل را طلب از سوي خدا کن
زان که بود رحمت او، لايتناهي
عمر کمه صفا کن
رنج و غمو رها کن
اگه نباشه دريا
به قطره اکتفا کن
روز پدر مبارک باد
پدر؛ تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست
اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛
و با وجود همه مشکلات, به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی
که اگر بدانی … چه کسی ،
کشتی زندگی را از میان موج های سهمگین
روزگار به ساحل آرام رویاهایت رسانده است؛
“پدرت”را می پرستیدی …
این همه نناز به حسنت
به رنگ آبی چشمت
هی نگو از تو سرم من
از همه زیباترم من
منم پیر میشم توهم پیر میشی
از دیدن خودت در آینه سیر میشی
منم پیر میشم توهم پیر میشی
عاقبت زندگی شاه و گدایی ته حقیقت همینه
اگه بر تخت سلیمون بشینی پوچه نهایت همینه
ای پاره قلبم عزیز دلبندم
ای پاره قلبم عزیز دلبندم
به کار این دنیا تو آینه می خندم
به کار این دنیا تو آینه می خندم
مجنون پاییزی تو لیلی گم کرده داره
لیلی گم کرده داره
نذار این مرد قلندر پیش مردم کم بیاره
پیش مردم کم بیاره
چند ساله برای خوندن یه حرف تازه ندارم
چند ساله برای خوندن یه حرف تازه ندارم
حالا با دست پر از عشق براتون هدیه میارم
براتون هدیه میارم
ای پاره قلبم عزیز دلبندم
ای پاره قلبم عزیز دلبندم
به کار این دنیا تو آینه می خندم
به کار این دنیا تو آینه می خندم